در بخش ملاقات شهردار تهران زیباترین لحظه ای که فوق العاده دردآور است این است که زن سرپرست خانوار به او می گوید به حضرت عباس(ع) آرد ندارم. شوهرم مریض شد، پول نداشتیم برای بیمارستان و فوت کرد.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق- فیلم تبلیغاتی محمد باقر قالیباف به هیچ عنوان پروپاگاندایی ساخته نشده است. نمای گل درشتی را نمیتوان درون متن مستند جستجو کرد که پرسوناژ محوری تمایل داشته باشد، نمایشی سیاسی از خودش را به مخاطب تحمیل کند. مستند انتخاباتی او بیشتر به یک مستند صنعتی برای ارائه گزارش کار شباهت دارد و البته نوعی وضعیت پرولتاریاگرایی چاشنی این گزارش است.
لحظاتی کوتاه قالبیاف از اهداف و آینده نگری خویش سخن بر زبان می آورد و باقی مستند گزارشی از وضعیت موجود است. در ابتدای مستند صدای پر حرارات او را که میشنویم از افتخارات ملی – میهنی سخن بر زبان میآورد و سپس خیلی سریع دوربین به سراغ معضلات اجتماعی – اقتصادی مردم در نقاط محروم می رود.
آنچه زیباست و رابطه سمپاتیکی بین مخاطب اثر و کاندیدای ریاست جمهوری بوجود می آورد این است که قالبیاف رخ به رخ، نفس به نفس با مردم سخن می گوید، دردهای آنها را می شنود، از سرپرست مادر خانواده راجع به نحوه فوت سرپرست خانوار سئوال میپرسد و مشخص این موقعیت های کاملا بصری، فراتر از یک مستند انتخاباتی است.
آنچه در متن این مستند در همان بخش های ابتدایی نمود دارد این است که دوربین به مناطق محروم می رود اما نگاه توسعه مدار قالیباف برای دوری از شومنی کردن نمود عینی دارد. این نگاه توسعه مداری که در سایر برنامه های تلویزیونی قالیباف، به شکلی مترقی بروز و ظهور داشت را در متن این مستند، می توان حس کرد که او سراغ درد واقعی و طبقه دردمند و نادیده گرفته شده در این چهارسال، رفته است.
در این مستند در مواجهه با مردم مناطق محروم و مردم تهران یک نکته را به صورت واقعی اثبات می کند: قالیباف وقتی در کنار دردمندان مناطق محروم ایستاده است، با غرور سیاستمدارانه رفتار نمیکند. از متن و فرامتن فعالیتش می توان فهمید، رفتارش سیاستمدارانه نیست، رفتارش مثل خادمان حرم علی ابن موسی الرضاست، همچنان چنین مردی به نظر میرسد، در هر لباسی ،نظامی، خلبانی، شهرداری، خادم علی ابن موسی الرضاست. و البته که خادم بودن در مشی و مرام افرادی نظیر او تجلی و عینیت دارد.
جلوه حضورش همواره مردمی و خادمی دارد. در مقابل خانمی که سرپرست ندارد با احترام نشسته است، در ابتدا که او را می بیند، سرش را پایین می اندازد. شرمندگی در نگاهش موج میزند. در مقابل مردم مناطق مردم با ادب از نوع همان خضوع خادمانه صحبت می کند، مثل برخی آقایان نیست که تصور «ولی نعمتی مردم» در حرکات دست و صورتشان به وضوح دیده شود.
قالبیاف در هر جای تهران و ایران حاضر می شود مردم خیلی راحت می توانند با او صحبت کنند، و با دست و روبوسی ابراز احساسات کنند؛ هر چند که ضعف بزرگ قالبیاف این است که برخلاف رقبای حقوقدانش، اصلا بازیگر سیاسی خوبی نیست که طبق سناریوی چیده شده حرکت کند و حرف بزند، حتی به فیلم تبلیغاتی هم نیازی نیست. رفتار هر کسی، بازتاب تفکرات اوست.
در واقع رفتار خادمانه و خضوع در مقابل مردم بخشی از رفتار واقعی اوست. در بخش دیگر این مستند، یکی از راننده های محترم تاکسی به این موضوع اشاره می کند که در محافل عمومی با قالیباف برخورد داشته و چقدر راحت توانسته با شهردار تهران ملاقات کند . معضلاتش را بگوید. حال آنکه هستند وزرایی در دولت تدبیر که ماهها برای ملاقات و جلسه با رئیس دولت باید در انتظار بمانند.
با کبر و ولی نعمتانه رفتار نمی کند. در مقابل مردم حرف نمی زند و گوش میدهد، با نهایت ادب و احترام. پس مشخص است در صورت انتخاب دولت مردم، دولت او مونولوگی ولینعمت پرور، نخواهد بود و مردم میتوانند بالاخره پس از یک وقفه چهار ساله بار دیگر با دولت منتخبشان در دور افتاده ترین نقاط هم دیالوگ برقرار کنند.
دوربین زبان گویای مونولوگ است. در بخش ملاقات شهردار تهران زیباترین لحظه ای که فوق العاده دردآور است این است که زن سرپرست خانوار به او می گوید به حضرت عباس(ع) آرد ندارم. شوهرم مریض شد،پول نداشتیم برای بیمارستان و فوت کرد.
همین که وارد میشود روی زیر انداز نیم بند ،خانواده محروم مینشیند و دخترانش را نیز دعوت میکند در کنارش بنشینند...
قالیباف در گفتگوی تلویزیونی خود گفته بود که صنعتگرانی را دیدهام که به دلیل عدم پرداخت معوقات بانکی خود را دار زدهاند و برای اینکه سخنانش در گفتگو با مردم جنبه عوام فریبانه - به سیاق برخی آقایان - نداشته باشد چنین تراژدی دهشتناکی را در متن مستند به نمایش میگذارد. نمایش کارخانههای ورشکست شده، تاکید بر ساختارهای زیربنایی و صنعتی نابوده شده ای که موید این مهم است که روند کنونی نه تنها موجب شده در راکتور اراک بتون بریزیم، بلکه در دوران ندانم کاری سیاسی - اقتصادی، برخی مشغول بتون ریزی اساسی در اقتصاد این سرزمین هستند. شهردار تهران، سراغ کارخانه ورشکسته رفته و مخاطب تجلی بغرنجی از یک وضعیت حاد را درک میکند. بازهم باید اشاره کنیم قالیباف اصلا بازیگر و مونولوگ گوی خوبی نیست، بازیگر سیاسی خوبی هم نیست. رفتارش در مقابل مردمی طوری است که خوب می شنود، هیچ گاه دستش را بالا نمی آورد و با تحکم با مردم سخن بگوید، صدایش را برای مردم بلند نمیکند و دردهای آنها را «شعر و شعار» نمیخواند؛ و اگر در دوره انتخاب گذشته، ناکام بوده به این دلیل است هیچگاه نتوانسته سیاست بازی کند؛ نتوانست در دوربین نگاه کند وعده بدهد و بعد بگوید «من نگفتم». دوربین به روایت مردم نشان می دهد ۳۱۰ واحد صنعتی منهدم شده اند. هولوکاست اقتصادی، موضوع عجیب و غریبی نیست، تسلط توده قدرتمند، می تواند چنین تراژدی انسانی عجیبی را رقم بزند.
لحن مستند در نیمه دوم تغییر میکند و از زبان قالیباف می شنویم :
جمهوری اسلامی اگر مردم را داشته باشد همه چیز دارد اگر مردم را نداشته باشد هیچ چیز ندارد. . امروز فاصله یک جوان با نشاط ما با اعتیاد و کارتن خوابی فقط به اندازه یک شغل است. وظیفه انقلاب اسلامی رسیدگی به محرومان است. ما هم کارنامه قابل قبولی نداریم . دشمن هم به این ضعف ما پی برده است.
این تصاویر مستقیما گره میخورد با اشاره بانویی که اشاره میکند همسر نخبهاش با تحصیلات قابل اعتنایی که دارد همچنان بیکار است. نکته مهم این است که در ادامه این مستند مردم به روشنی و سادگی می توانند اظهار نظر کنند قالیباف تاکید موکد روی نیروی انسانی است که طی چهار سال اخیر به شکل عجیبی نادیده گرفته می شود. گفتمان ۴ سال اخیر دولت نیز مبتنی بر نادیده گرفتن مردم واقعی است. قالیباف درونمایهای را در متن مستندش نشان می دهد که در آیندهای محتمل، به جای وعده توخالی بازگشت عزت به پاسپورت ایرانی (که آن هم محقق نشد!)، عزت به سفره های مردم بازخواهد گشت.